۱ دی ۱۳۹۴، ۱۰:۴۵

عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی:

ویترین‌های پژوهش در کشور، بزرگ اما خالی است

ویترین‌های پژوهش در کشور، بزرگ اما خالی است

سیدمحمد بهشتیان، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی گفت: الان در جامعه بیشتر به دنبال این هستند که ویترین بزرگی داشته باشند حتی اگر در آن ویترین بزرگ چیزی نباشد.

به گزارش خبرگزاری مهر، سیدمحمد بهشتیان، متولد ۱۳۵۵، فارغ‌التحصیل دکتری روان‌شناسی از دانشگاه علامه طباطبایی، اولین محقق هیپنوتیزم بالینی در ایران، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و سرپرست پژوهشکده اخلاق و تربیت در این پژوهشگاه است. بهشتیان آثار بسیاری را در حوزه روان‌شناسی کاربردی و شیوه‌های فرزندپروری منتشر کرده است. درباره اوضاع پژوهش در اایران گفتگویی با وی انجام شده است که از نظر می گذرد؛

*یکی از مسائلی که در حوزه علوم انسانی مطرح می‌شود بحث کاربردی‌سازی آن است. به نظر شما چطور می‌توان این حوزه را کاربردی کرد و این مسأله چقدر در کشور ما قابل پیگیری است؟

با توجه به رشته‌ای که خودم خوانده‌ام یعنی روان‌شناسی، به این مسأله مکانیکی نگاه می‌کنم. کاربردی بودن علوم انسانی یعنی اینکه ببینیم چه مسائلی هست و روی آن کار کنیم. دوستی دارم که از یکی از دانشگاه‌های آلمان کارشناسی مکانیک گرفته است و مدتی در کارخانه بنز کار کرده است. می‌گفت ما در آن کارخانه، فیلسوف هم استخدام می‌کنیم. این نکته برایم عجیب بود و از خودم می‌پرسیدم فیلسوف آنجا چکار می‌تواند بکند؟ دوستم می‌گفت پشت طراحی آن داشبوردی که می‌بینید، فکر و نگرشی هست.

شاید برای همین است که وقتی می‌خواهیم از یک کالای لوکس یاد کنیم، بنز را مثال می‌زنیم. عرضم این است که ورای هر کار و تولید و اثری باید نگاهی بنیادین وجود داشته باشد. اگر این نگاه و نگرش وجود داشته باشد به نظرم علوم انسانی می‌تواند مسائل و مشکلاتی را که در جامعه وجود دارد حل کند. به همین دلیل اول باید نگاهمان مسأله‌محور باشد. یکی از آسیب‌های پژوهش در جامعه ما این است که درباره موضوعاتی کار پژوهشی انجام می‌دهیم که دغدغه و اولویت جامعه نیستند. حتی علوم بنیادین هم باید کاربردی باشند و مشکلی را حل کنند. حداقل به صورت غیر مستقیم باید مسأله‌‌ای را حل کنند. حالا باید دید مسأله یا مسائل ما چیست. یکی از مسائل ما این است که دانشگاه ما با صنعتمان ارتباطی ندارد. در علوم انسانی هم وضع همین است. این همه تحقیق درباره معضلات صورت می‌گیرد، اما هیچ مشکلی حل نمی‌شود. برای مثال این همه پژوهش در حوزه طلاق انجام شده، اما هیچ تاثیری بر این بحران اجتماعی نداشته‌اند.

*با توجه به صحبت‌ شما عرض می‌کنم؛ ما از یک طرف در جامعه با بحران‌هایی مثل طلاق و اعتیاد مواجهیم و از طرف دیگر درباره این بحران‌ها تحقیق صورت می‌گیرد. خب این یعنی پژوهش‌های ما با محوریت معضلات و مشکلات جامعه انجام می‌شوند. سوالی که در این میان مطرح می‌شود این است که چرا با وجود این، پژوهش‌های ما بی‌اثر باقی می‌‎مانند؟

اول اینکه اغلب این پژوهش‌ها، در واقع پژوهش نیستند. اکثر قریب به اتفاق این پژوهش‌ها داده جمع‌آوری می‌کنند یا بدتر از آن داده‌سازی می‌کنند. در بسیاری از پژوهش‌هایی که آمار و ارقام ارائه می‌دهند اصلا پرسشنامه‌ای پر نشده است. برای همین است که پژوهش‌های ما خروجی‌ای ندارند.

*یعنی هدفمند نبودن پژوهش‌ها باعث می‌شود کاربردی نباشد؟

بله، همین‌طور است. ما در جامعه وقتی با کلان‌مشکلی مواجه می‌شویم باید آن را بشکنیم و به مشکلات جزیی تقسیم کنیم و روی هر کدام از این مشکلات جزیی پژوهش شود. ساختار پژوهش‌های ما نظام‌مند نیست. هر کسی ساز خودش را می‌زند و کار خودش را می‌کند. یعنی از آنجا که مسائل جامعه کلان‌اند، پژوهش درباره آنها نیز باید کلی باشد و هرکس روی بخش خاصی از آن کار کند و در نهایت حاصل تجمیع این بخش‌ها منجر به حل مسأله شود. نکته دیگر این است که متاسفانه بسیار دیده و شنیده‌ایم که در کشور ما می‌گویند کاری بزرگ انجام بده اما سطحی! یعنی الان در جامعه ما بیشتر به دنبال این هستند که ویترین بزرگی داشته باشند حتی اگر در آن ویترین بزرگ چیزی نباشد.  در حالی که در کشورهای دیگر پایان‌نامه‌ها بر موضوعات جزیی متمرکزند. موضوعاتی که اگر ما در ایران به آنها بپردازیم، واکنش‌های عجیبی می‎‎بینیم و به ما می‌‌گویند‌ این دیگر چیست؟ ما دقت و جزیی‌نگری را نادیده می‌گیریم، اما کارهای کلی و زودبازده و سطحی را بیشتر دوست داریم. به همین دلیل است که مسائل اجتماعی ما تغییر نمی‌کند. انگار به یک چرخه باطل درافتاده‌ایم. کارهایی می‌کنیم اما کار اساسی نیستند.

*اینکه ما گرفتار چنین چرخه باطلی هستیم، به اخلاق پژوهشی برنمی‌گردد؟

چرا، به همین موضوع برمی‌گردد و این یک بحران است. برای مثال در رشته روان‌شناسی اکثر تحقیقات، میدانی است. اگر عدد و رقمی در تحقیقات ما نباشد توجهی به آن نمی‌کنیم، اما درصد زیادی از این عددها عددسازی است. این فاجعه به تمام معنا است. من اگر تحقیقی در دسترس نداشته باشم بهتر است از اینکه تحقیق اشتباه یا دروغ داشته باشم. معضل دیگر خرید و فروش پایان‌نامه است. من اگر بخواهم ارتقای علمی پیدا کنم نیاز به کتاب و مقاله دارم. خب حالا این وسط کسانی پیدا شده‌اند و برای دیگران کتاب و مقاله و پایان‌نامه می‌نویسند آن هم به شیوه دم دستی و سطحی. برای همین است که من ناگزیر به دانشجویانم می‌گویم اولویتشان برای مطالعه آثار ترجمه‌ای باشد. یکی از دیگر مشکلات ما این است که از پژوهشگران اخلاق‌مند حمایت نمی‌کنیم. در غرب کسانی هستند که سال‌ها برای تالیف یک جلد کتاب وقت صرف می‌کنند و با همان یک کتاب زندگی مالی‌شان تامین می‌شود اما در سرزمین ما وضعیت به گونه دیگری است.

الان استادانی که به صورت حق‌التدریس درس می‌دهند، پول بسیار ناچیزی دریافت می‌کنند. وقتی نه کار علمی، ارزشمند باشد و نه پژوهشگر از لحاظ مالی تامین شود طبیعی است که کارها به سمت سطحی شدن برود. متاسفانه بی‌اخلاقی پژوهشی در سطح جامعه ما مصادیق بسیاری دارد.

کد خبر 3005449

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha